تقدس زدایی از کتابخانه
در این نوشته کوتاه قصد دارم به پدیدهای اشاره کنم که به صورت سنتی در حول و حوش کتاب و کتابخانه دیده میشود و آن هم تقدسگرائی افراطی در رابطه با این مقولات است. در فرهنگ ایرانی و اسلامی به کتاب و کتابت اهمیت زیادی داده میشود و این مسئله به حق از نکات برجسته فرهنگ ما میتواند باشد. با این حال، گاه این اهمیت بدان حد بزرگ جلوه داده میشود که گویا هرآنچه به این قالب ها درآید و تداعی این مفاهیم کند شولای تقدس بر تن کرده و حرمت بیجا مییابد. بدانگونه که حتی در رابطه با پدیده مطالعه چنان تقدسی برای کتابخوانی تصور میشود که خواندن هر شفته نوشته و مزبلهای توصیه میگردد. در این حالت، این نفس خواندن است که عملی عبادی و صواب جلوه داده میشود و فارغ از پیامدها و اندوختههایی که میتواند داشته باشد، به انسان احساس ارزشمندی کاذب میدهد. برخی از اندیشمندان بارها در این رابطه هشدار دادهاند؛ بدانگونه که استاد بهاءالدین خرمشاهی در مقالهای با عنوان «هنر کتاب نخواندن» چنین مینگارد که «بر خلاف بیهقی میگوئیم کمتر کتابی است که به یک بار خواندن بیارزد». ایشان با این ادعا به نقد مفهوم کتابخوانی کورکورانه میپردازد و معتقد است که کتاب خوب کتابی است که خوانندهاش را با خود همراه سازد و او را دلآزرده و کسل نکند.
همین معنا در رابطه با کتابخانه نیز مشاهده میشود. در گفتار و نوشتار بسیاری از بزرگان و اندیشمندان گاه چنان از کتابخانه به عنوان یک مکان مقدس نام برده میشود که گویا جهان را بدون کتابخانه نباید و یا نشاید تصور کرد. این طرز فکر تا حدودی در سالهای اخیر و به ویژه پس از توسعه فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و گسترش شبکه جهانی اینترنت و منابع آن با تردیدهایی مواجه شده است، بدانگونه که تأثیرات خود را بر نحوه اداره کتابخانهها و حتی آموزش رشته کتابداری گذاشته و سبب تغییر عنوان رشته و حذف تأکید بر کتاب و کتابخانه از آن شده است. حتی برخی از صاحبنظران همچون لنسکتر و د.کلایمن پا را فراتر گذاشته و با ذوقزدگی نابودی کتابخانه را پیشبینی کردهاند.
آنچه که مشخص است کتابخانه همچنان به عنوان یکی از مراکز مهم ثبت، حفاظت و ساماندهی دانش بشری از اهمیت برخوردار است و به نظر نمیآید که در آینده حداقل نزدیک با خطر نابودی مواجه باشد. امروزه بسیاری از جلوههای دانش و همچنین اطلاعات مورد نیاز انسان به دلیل ناپایداری بسترهای الکترونیکی با خطر نابودی و پاک شدن از حافظه جهان مواجه هستند. کتابخانهها به صورت سنتی قادرند تا خاصیت دژنبشتی خود را برای رفع این بحران و خطر گمشدگی تاریخی فعال سازند و نقش خود را در این رابطه به خوبی ایفاء کنند. با این حال به نظر میرسد که در راستای اطلاعرسانی و ایفای نقش در عرصه تولید، توزیع و دسترسی به اطلاعات، رقبای سرسختی برای کتابخانه وجود داشته باشد. در این دنیای پررقابت، چنانچه کتابخانه بتواند زیرساخت و کیفیت خدمات خود را ارتقاء دهد و ابداعات جدیدی را متناسب با زمان و مخاطبش پدید آورد، این قابلیت را خواهد یافت که در این حوزه نیز منشاء تحولات و اقدامات مؤثری شود. واضح است که با این چشمانداز میتوان چنین ادعا کرد که عرصه تکتازی کتابخانهها در جولانگاه اطلاعرسانی به پایان رسیده و اطلاعات در محامل و قالبهای مختلف و از طریق شبکهها و بسترهای متفاوتی تولید، توزیع و در دسترس مردم قرار میگیرد. چنانچه این گزاره به رسمیت شناخته شود، راحتتر میتوان با پدیده های مختلف حتی با تغییر نام رشته و تغییر گرانیگاه آن از مفهوم کتاب و کتابخانه به مفهوم اطلاعات و مفاهیم مرتبط با آن کنار آمد و در تحلیلها و نظرات خود، واقعیت موجود را به شکل بهتری ترسیم کرد.